جدول جو
جدول جو

معنی مال آباد - جستجوی لغت در جدول جو

مال آباد
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک است که در شهرستان مشهد واقع است و 261 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ جِ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 78 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه بشیراز. ناحیه ای است که در جلگه واقع است و هوای آن معتدل و دارای 1120 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه کر و قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و برنج. اهالی بکشاورزی گذران میکنند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). سه فرسخ و نیم کمتر میانۀ جنوب و مشرق گاوکانست. (فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 258)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش رامیان شهرستان گرگان واقع است و 360 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
قصبۀ مرکز بخش جنت آباد شهرستان مشهد، 180000گزی خاور مشهد، 12000گزی باختر جنت آباد. دامنه، معتدل، سکنه 357 تن. آب آن از قنات. محصول غلات، ذرت، پنبه، تریاک، منداب، میوجات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه اتومبیل رو. ادارات دولتی، بخشداری، دارایی، بهداری، آمار، گمرک، دبستان، دفتر ازدواج و طلاق، ژاندارمری، تلفن و 7 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان کوچک زهان، بخش قائن شهرستان بیرجند واقع در 103هزارگزی جنوب خاوری قائن. هوای آن سرد و دارای 19 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول، دارای 200 تن سکنه، آب آن از رود خانه دز، محصول آن غلات، برنج وکنجد و شغل اهالی زراعت است، ساکنان از طایفۀ عشایر بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، دارای 991 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، انگور، بنشن، پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری وقالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان جوپار بخش ماهان شهرستان کرمان، دارای 330 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، حبوب، صیفی، سیب زمینی و میوه و شغل اهالی زراعت و مکاری و ریسندگی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه، دارای 206 تن سکنه، آب آن از زرینه رود و چاه، محصول آن غلات، چغندر و پنبه و شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان قنوات بخش حومه شهرستان قم، دارای 315 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، انار، پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
در هشت فرسخی شمال باختری شوشتر سر راه دزفول، خرابه هایی که امروز شاه آباد می نامند دیده می شود و این موقع شهر جندیشاپور یا جندی سابور است، (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 256)
دهی از دهستان بیزکی شهرستان مشهد، دارای 349 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، چغندر و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمانشاه، دارای 50 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، دارای 63 تن سکنه، آب آن از زاینده رود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زرامن شهرستان اهواز، دارای 150 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان افزر بخش قیروکازرین شهرستان فیروزآباد، دارای 52 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات، برنج، خرما است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد، دارای 633 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام محلی است در کنار جادۀ تهران و قزوین واقع در 18760 گزی تهران میان مهرآباد و اسماعیل آباد، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان پنجهزاره بخش بهشهر شهرستان ساری، دارای 20 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام دهی است واقع در پنج فرسخ و نیم میانۀشمال و مغرب قاضیان، (از فارسنامۀ ناصری ص 244)
ایالتی در جنوب بهار هندوستان، (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم، دارای 87 تن سکنه، آب آن از قنات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 198 تن سکنه، آب آن از رود کر، محصول آن غلات، برنج و چغندر، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، دارای 125 تن سکنه، آب آن از رود خانه بادین آباد، محصول آن غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج، دارای 124 تن سکنه، آب آن از رود خانه قره سو و سراب روانسر، محصول آن غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات و چغندرقند است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. در 2هزارگزی شمال باختری الشتر و 2هزارگزی شمال باختر شوسۀ خرم آباد به الشتر واقع، جلگه و سردسیر و مالاریایی است و 110 تن سکنه دارد. آب آن از رود امیری تأمین میشود. محصولاتش غلات، برنج، حبوبات، لبنیات و پشم است اهالی آن به کشاورزی و گله داری مشغولند. راه آن مالرو است و مردم آن از طایفۀحسنوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسۀ بروجرد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 25هزارگزی شمال دورود کنار راه مالرو کاغه به همیانه. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل. دارای 279 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 28هزارگزی جنوب باختری سقز و 2هزارگزی باختر دره آبی. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان ماهیدشت بالا است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
دهی از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان که در 11 هزارگزی باختر علی آباد و سر راه شوسۀ گرگان واقع است. دشتی معتدل، مرطوب، مالاریایی و دارای 310 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه کفش گیری تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، تخم آفتاب گردان، هندوانه، خربزه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در آنجا چندین خانوادۀ روسی ساکن هستند که کارهای نجاری و آهنگری دارند. فارس ها شال و کرباس میبافند. در آنجا پست بهداری و دبستان برقرار است. محصول این ده به خوبی معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، دارای 197 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، بادام، صیفی، انگور و سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ لِ)
قریه ای است در دوفرسنگی مشرق شیراز. (فارس نامه)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان و بخش خفر شهرستان جهرم 4500 گزی شمال باخترباب انار، 1500 گزی شمال شوسۀ شیراز به جهرم، جلگه، گرمسیر و مالاریایی دارای 75 تن سکنه می باشد، آب از چشمه، محصول آن خرما بادام میوجات، غلات، شغل اهالی باغداری و زراعت، راه آن فرعی است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز سی و یک هزارگزی خاور زرقان، 15 هزارگزی شوسۀ اصفهان به شیراز، جلگه، معتدل مالاریایی دارای 202 تن سکنه می باشد، آب از قنات محصول آن غلات چغندر، شغل اهالی زراعت قالی بافی می باشد، راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان باشتن بخش داورزن شهرستان سبزوار، 62 هزارگزی جنوب خاوری داورزن و هشت هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی مشهد به طهران، جلگه، معتدل دارای 361 تن سکنه آب از قنات، محصول آن غلات پنبه شغل زراعت راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، 120 هزارگزی ساردوئیه، سر راه آن فرعی بافت جیرفت، جلگه، معتدل دارای 206 تن سکنه می باشد، آب آن از قنات، محصولش غلات حبوبات، شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی از دهستان رونیز جنگل بخش مرکزی شهرستان فسا 42 هزارگزی شمال فسا، کنار شوسۀ اصطهبانات به فسا دارای 25تن سکنه می باشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان 62 هزارگزی خاور رفسنجان، 15 هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به کرمان دارای دو خانوار، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان 3 هزارگزی شمال راور، کنار راه آن فرعی راور به مشهد دارای 15 تن سکنه می باشد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قریه ای است به شش فرسنگی جنوب شهر داراب (فارسنامۀ ناصری)
نام دهی نزدیک گردنۀ اسدآباد
مرکز بلوک هوات در یزد
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه لاهیجان به رشت میان لاهیجان و سرخاب، در 555400 گزی تهران
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین است و 307 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام محلی است کنار جادۀ طهران و قزوین میان حصارک و علی سلطانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان، واقع در هیجده هزارگزی خاور دامغان و دوهزارگزی جنوب راه شوسه و کنار راه آهن. در جلگه قرار گرفته است. هوایش معتدل و دارای 600 تن سکنه است و آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و پسته و پنبه و انگور و حبوب، شغل مردم زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان مشک آباد است که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 531 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
ماه آباد که ذکر آن در ویس و رامین بسیار آمده است ماه دینار است یعنی نهاوند، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چو شهرو، ماه رخ زان ماه آباد
چو آذربایگانی سرو آزاد
کنون کاین ماه را ایزد به من داد
نخواهم کو بود در ماه آباد،
(ویس و رامین)،
مدار او را به بوم ماه آباد
سوی مروش گسی کن با دل شاد،
(ویس و رامین)،
و رجوع به ماه شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان کراب بخش حومه شهرستان سبزوار که در 37 هزار و پانصد گزی شمال باختری شهرستان سبزوار واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 662 تن سکنه، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بن شن و پنبه و شغل مردمش زراعت و کرباس بافی و راهش مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام آبادیی است در شرق شهر کرمان در بن درسرآسیاب، و به بن دربالی آباد نیز معروف است، صاحب تاریخ کرمان (وزیری) گوید: بعلیاباد را این زمان باغ سرآسیاب گویند، (ص 86)، ظاهراً این آبادی منسوب است به ابوعلی بن الیاس حاکم کرمان که از جانب سامانیان بر این نواحی حکومت داشته است و به باعلی آباد تغییر صورت یافته و بعلی آباد شده و امروز مردم بالی آباد گویند، و رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 61 و 86 و 93 و 180 و 463 و فهرست تاریخ سلاجقۀ کرمان و مواهب الهی ص 120 شود، جمعی برهمن بمعنی وزیر در لغت هندی، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیوان درۀ شهرستان سنندج که در 6 هزارگزی شمال حسین آباد بر کنار راه شوسۀ فعلی سنندج به سقز واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 360 تن سکنه، آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و حبوبات و لبنیات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 54 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین و 20 هزارگزی اراک. کوهستانی و سردسیر است و 1205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و بنشن و انگورو میوه و چغندرقند و شغل مردم کشاورزی و گله داری و قالیبافی است. مزرعۀ گنداب جزء این ده است و آثار بناهای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از آبادیهای فارس است که در پانزده فرسخی آباده قرار دارد. نام قدیمی آن برک بر وزن فلک بود. پیش از آبادی بیابانی خوفناک بود و چون آبادی و امنیت یافت امن آباد نام گرفت. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است جزء دهستان خدابنده لو بخش قیدار شهرستان زنجان. واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری قیدار و 12 هزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی واقع در کنار رودخانه با آب و هوای مناطق سردسیری. دارای 506 تن سکنه که زبانشان ترکی و مذهبشان شیعه است. رود خانه خررود از آنجامیگذرد. محصولات این ده غلات، بنشن و قلمستان و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی می باشد. راه این ده مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از بخش سلدوز شهرستان ارومیّه که 165 تن سکنه دارد. محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوب است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 864 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات دیمی و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. اتومبیل نیز میتوان برد. قلعۀ خرابۀ قدیمی بنام قلعۀ ترکمن دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 15 هزارگزی خاور الیگودرز کنار راه مالرو چالسپار به دره سفید، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 181 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان لری و فارسی است، آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است و راه آنجا اتومبیل رو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان بادرود بخش مرکزی شهرستان کاشان. واقع در 30 هزارگزی شمال نطنز و 24 هزارگزی خاور پل هنجن. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل با 2800 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی تاتی است. آب آنجا از 3 رشتۀ قنات میباشد و محصولات آن غلات و حبوبات و پنبه وتنباکو و انگور است. شغل اهالی زراعت و شترداری و صنایع دستی قالی بافی است. راه فرعی به شوسه دارد و دارای دبستان است. مزارع جنت آباد و حاجی آباد و کریم آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است که در علاقۀ حکومت درجه 2 دولت آباد واقع، و متعلق بحکومت کلان بلخ، و مربوط بولایت مزارشریف و متصل براه است، این ناحیه بین خط 66 درجه 36 دقیقه 45 ثانیه طول البلد شرقی و خط 37 درجه 4 دقیقه 11 ثانیه عرض البلد شمالی واقع می باشد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
قریه ای است در مرکز حکومت خان آباد، متصل به جاده، و مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن، این ناحیه بین خط 69 درجه 5 دقیقه 8 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 41 دقیقه و 34 ثانیه عرض البلد شمالی واقع میباشد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
دریایی است در غرب مرکزخان آباد مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن که در خط69 درجه طول البلد شرقی و خط 36 درجه عرض البلد شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
مرکز بلوک بیات در ساوه و زرند
لغت نامه دهخدا
حکومتی است درجه 2 که مربوط به حکومت کلان قندز و در حوزۀ ولایت قطغن واقع بوده و تخمیناً بین خطوط 68 و 69 درجه 26 و 52 دقیقه 3 و17 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 27 و 51 دقیقه 24 و 42 ثانیه عرض البلد شمالی واقع شده است، شهر خان آباد در یک وادی شاداب ولی بسیار پست بفاصله 25000 گزی شرق قندز واقع شده بر اثر دریای پرآبی که از اجتماع دریای فرخار به هر طرف آن در جریان است اراضی اطراف و نواحی شهر تماماً شالی کاری شده و از طرف دیگر چون پایه های عمارات سنگ ندارد (زیرا مواضع سنگ ازآنجا بسیار دور است) خانه ها نم و شوره گذارده و طبقۀ اول منازل غالباً برای بود و باش مساعد نیست و مضر صحت است ولی این خانه ها داخل باغها واقع بوده و هرکس بداخل خانه خود باغ و باغچه ترتیب داده و اشجارمیوه دار و سایه دار در بین آنها غرس نموده است، در اکثر خانه ها آب جاری وجود دارد، بازارهای خان آباد از نقطه نظر ساختمان بدو دسته تقسیم شده اند، قسمت اول بازار سابقۀ آن که عبارت از دو دسته بازار بوده و یکدیگر را بطور عمودی قطع نموده و در بین آنها چهارسوقی تشکیل یافته است، دهان های این بازار برنده دار و تنگ و بی رونق میباشد، دوم بازار جدید است که بطرف بازار سابقه قرار دارد بدو طرف جادۀ عریض میباشد که کنار آن با اشجار مزین گردیده دکاکین پخته کاری آباد بشکل مرغوبی در آنجا است، در این بازار دکانهای عمده فروشی بصورت دسته بندی جا داده شده و خوش منظر میباشد، علاوه بر این قسمت بازار، تعداد سرایهای تجارتی، گاراژها و هتل های عمومی و منازل برای بود و باش مسافرین بطرز و سلیقۀ موزونی مانند سایر مراکز ولایات ساخته شده است و مضافاً آبادی های چندی از قبیل عمارت دولتی ومؤسسات تجارتی، عمارت بلدیه و مسجد جامع و باغ عمومی و تفریحی به تجمل این موضع افزوده است، زراعت خان آباد: گندم، کنجد، جو، پنبه، تنباکو و سایر حبوبات است اما برنج آن بسیار خوب و مشهور میباشد، خربوزه و تربوزه هم دارد، خربوزۀ آبی این منطقه معروف است، این شهر مرکز تجارت ولایت قطغن و بدخشان بوده، دارای گمرک و فرودگاههای اموال تجارتی است، موتور نیز همیشه برای حمل و نقل اموال وارداتی و صادراتی دارد، مسافرینی که خیال مسافرت را داشته باشند توسط عراده ها بسهولت و همه وقت میتوانند مسافرت کنند، در خان آباد یک هتل عصری نیز برای پذیرائی مسافرین وجود دارد، جادۀعمومی که از قندز بطرف بدخشان میرود از شهر خان آبادمیگذرد، در خان آباد یک باب مکتب ابتدائی به اسم مکتب ابتدائی آق تاش برای تعلیم اطفال دائر است، فاصله خان آباد از کابل 518000 گز و از تالقان 32000 گز میباشد و ارتفاع آن از سطح دریا تخمیناً 1260 متر است، یکنفر وکیل از طرف اهالی این حکومت انتخاب و بمجلس شورای ملی فرستاده میشود، این شهر زیبا و پرنفوس از سالهای دور و درازی مرکز ولایت قطغن شمرده میشده است، در ابتدا آب و هوای خان آباد خیلی خراب بود و جز یک منطقۀ مالاریائی چیز دیگری محسوب نمیشد اما در اثر توجه حکومت و بالنتیجه یک سلسله مجاهدات فنی در مقابل مالاریا، این منطقه موقعیت خوبی را حاصل نمود و هم ذوق ساکنین آن را نسبت به آبادی این شهرستان تحریک کردو در آن اوان بوسیلۀ یک مهندس و متخصص در امور شهرسازی نقشۀ این شهر ترتیب و در آن ساحه بمرحلۀ اجراگذاشته شد و بفرصت کم خان آباد بشکل یک شهر مختصر و مقبولی درآمد، مردمان این ناحیه عموماً زراعت پیشه میباشند، این شهر در زمان محمد گل مهمند مرکزیت خود رابه بغلان داد، بغلان مرکز قطغن شد ولی مردمان خوش ذوق خان آباد علاقۀ خود را نسبت به شهرشان قطع نکرده و بایک نقشۀ کلی در تزیین آن کوشیدند، خان آباد فعلاً منطقه ای وسیع و از شهرهای بزرگ ولایت قطغن محسوب میگردد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2 و تا حدی حفظ اصطلاحات و عبارات زبان فارسی افغانی در آن شده است)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 15000 گزی جنوب خاور شیراز و کنار راه فرعی شیراز به خرچول واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و مالاریائی است. 280 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است. این آبادی را قبال آباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا